.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
موانع فراروي ظهور امام زمان (عج) چيست؟



چكيده:
با بررسي آيات قرآن و روايات، در مي‌يابيم هميشه فراروي پيامبران و مصلحان، موانعي جدي بوده است. قرآن و روايات، در جايگاه آينه‌اي براي خردورزان و اهل بصيرت، نمايانگر رفتارها و واكنش‌هاي اصناف مختلف مخالفان، در رويارويي و در مقابل، عملكرد انبيا و مصلحان به ويژه حضرت مهدي عليه السلام است. در گذشته[1] از ميان موانع متعدد، كفار، منافقان، مفسدان و متكبران بررسي شد. در اين نوشتار، به بررسي دنياطلبي و دنيازدگان مي‌پردازيم.

دنياطلبي به معناي اسارت در دام دنيا، نه صرفاً تعلق به آن است، و اين، از موانعي است كه به طور جدي فراروي حضرت مهدي عليه السلام و منتظرانش قد علم مي‌كند. آن حضرت، با تغيير نگاه جامعه به مظاهر دنيايي، به صورت علمي و عملي، اين موانع را از فرارو حذف مي‌كند. همچنين منتظران نيز بايد به حل تعامل خود با آن بپردازند.

كليد واژه‌ها: دنيا، دنيا طلبي، مهدويّت.

پيش‌درآمد

با بررسي آيات قرآن، درمي‌يابيم هميشه فراروي تمام پيامبران و مصلحان، موانعي جدي بوده است. قرآن، چون آينه‌اي براي خردورزان و اهل بصيرت، به خوبي نمايانگر رفتارها و واكنش‌هاي اصناف مختلف مخالفان در رويارويي با پيامبران و مصلحان است. صدها آيه، بيانگر معرفي مخالفان، تبيين ريشه‌ها، مخالفت‌ها، انكارها و عداوت‌ها، روش‌ها و شيوه‌هاي مخالفان، عملكرد مصلحان، هدايت‌هاي الهي و بالأخره عاقبت و نهايت، پيروزي مصلحان و مؤمنان مي‌باشد.روايات فراوان نيز به مثابه مفسر و مبين، پرده از رازها و اسرار اين امور برمي‌دارد.

شناخت موانع فراروي مهدويت[2] ما را در جهت پيشگيري يا آمادگي و مبارزه با آن موانع آماده مي‌كند. شناخت اين امر و كوشش براي زدودن اين موانع، از لحاظ فردي و اجتماعي، ما را به زمينه‌سازي بهتر ظهور، رهنمون مي‌سازد. جهت ديگر، اين كه تبيين اين بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعي و دروغين را جدا مي‌كند؛ مثلاً منفعت طلبي، معياري است براي شناخت همراهي و عدم همراهي با امام، تا مبادا «عجّل علي ظهورك»‌گويان و ندبه‌خوانان چون طلحه و زبير، در امتحان جاه و مقام، عليّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او يا راه او باشند.

قرآن، در آياتي حكومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ مانند:

وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَي الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ(3)

وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ(4)

همچنين قرآن كريم، ويژگي‌هاي حكومت جهاني صالحان را چنين بيان كرده است:

وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‌شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ(5)

در عين اين وعده و بشارت اين كتاب الهي، در بسياري موارد، به تبيين موانع فراروي حكومت صالحان و مستضعفان پرداخته است. توجه به آيات متفاوت و تأمل در اين نكته كه حضرت مهدي عليه السلام خاتم اوصيا و تحقق‌بخش آمال تمام انبيا و مصلحان در تمام گستره هستي است، جدّي‌تر بودن موانع فراروي آن حضرت را بديهي مي‌نمايد. البته روايات نيز به مدد آمده و بيان مي‌كنند كه حضرت مهدي عليه السلام و كساني كه به آن حضرت و راه او ايمان دارند، در اين ميان، به چه زحمت‌ها و رنج‌هايي افتاده و با آن موانع، چه برخوردي خواهند كرد. مطلب ديگر اين كه چنان كه در عنوان نوشتار آمده است، «مهدويت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت كه شامل دوران متفاوت حيات حضرت مهدي عليه السلام (غيبت و ظهور و حكومت و…) است.

طبق آيات قرآن و روايات، مقابل انبيا و صالحان، گرو‌ه‌هاي ذيل به مخالفت پرداخته‌اند:

كفار، منافقان، مفسدان، متكبران، مستكبران، دنيا زدگان، گناهكاران، گروهي از اهل كتاب، مشركان، حسودان، مذبذبين، شياطين، لج‌بازان، عالم نمايان هواپرست، غافلان، مترفين، ظالمان، طاغوت‌ها و فراعنه، عالمان بي‌عمل، ظاهرگرايان و مادي‌گرايان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، فرقه‌هاي انحرافي و ياريگران ستمگران و….

نگارنده كوشيده است ويژگي‌ها و رفتار‌هاي اين جريان‌ها و در مقابل، برخورد حضرت و منتظران حضرت با آنان را بررسي كند. در شماره گذشته[6]، به كفار، منافقان، مفسدان و متكبران پرداختيم و در اين نوشتار، دنيا‌طلبان و دنيازدگان را مورد مداقه قرار مي‌دهيم.

روش ما در اين مقاله، بيان يكي از گروه‌هاي مانع و معاند، ويژگي‌ها و معاندت‌هاي آن، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آن، از منظر قرآن و روايات و بالأخره بيان راهكارهاي حضرت مهدي عليه السلام و منتظران، در مواجهه با آن با رويكرد قرآني و روايي است. علت انتخاب دنياخواهي در اين نوشتار، فراگيري و تاثير‌گذاري آن است.

دنيا‌خواهي و اسير دنيا بودن، يكي از عوامل فارق و مايز حقيقت‌طلبان از باطل‌جويان است. پيكره دين و آمال انبيا و اوليا چقدر از اين عامل، متأثر شده و چه بسيار انسانهايي در قبال آن، قد خم كرده و پيشاني ذلت ساييده‌اند. در مقابل، آنان كه دنيا را به خدمت گرفته و آن را به اسارت اهداف بلند خويش در آورده‌اند، و از غم و اندوه و فكر و فريب آن، آزاد گشتند، از هر دين و مرام، بر پيشاني تاريخ درخشيده و ماندگار شدند. [7]

از آن‌جا كه حكومت حضرت مهدي عليه السلام عالم‌گير است و منفعت‌طلبان به عدالت سوق داده مي‌شوند و بر آمال دنياخواهي‌شان تازيانه عدالت و حقيقت نواخته خواهد شد، بيشترين مخالفت‌ها از دنيا طلبان و دنيا خواهاني است كه در هراس از دست دادن آن يا در شوق و عشق زياده‌خواهي آنند؛ پس مبارزه‌شان و كراهت و ناپسندي‌شان از آن حادثه و واقعه، بيشتر و جدي‌تر است. دنيا پرستاني كه طاقت شكستن هيمنه بت خود را توسط ابراهيم زمان ندارند، نه تنها از ابراهيم عليه السلام و سخنان او، متنفر و گريزانند كه با او روبه‌رويند و حمايتگر بت‌هايند[8].

جهت ديگر اين كه در دوران غيبت امام، آنچه افراد را از انديشه و ياري و زمينه سازي امام و از وظايف انتظار باز مي‌دارد، دنيا خواهي است. حب دنيا است كه انسان را در گناهان فرو مي‌برد.حب دنيا است كه انسان، از ياد امام و وظايف خود در دوران غيبت سر باز مي‌زند.

دنيا و دلبستگي به آن[9]

در آيات و روايات، محبت و دلدادگي به سراي دنيا، بسيار مذمت شده است؛ براي نمونه برخي از آن‌ها را مرور مي‌كنيم:

1. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «حب دنيا كور و كر مي‌كند».[10]

دنياخواهي، قلب را نابود و انسان را چنان شيفته خود مي‌كند كه او بنده دنيا و نيز بندة هر كسي است كه كمي از دنيا را در اختيار داشته باشد.

2. اميرالمؤمنين عليه السلام دربارة دوستدار دنيا مي‌فرمايد: «شهوات عقلشان را زائل كرده و دنيا قلبشان را ميرانده، و اسير و عاشق دنيا شده، پس عبد و بندة دنيايند و هر آنكه چيزي از آن را دارد».[11]

عاشق دنيا و جاه و مقام و شهوات، حتي ممكن است مقابل حضرت علي عليه السلام بايستد؛ مانند طلحه و زبير.

3. خداوند، به حضرت موسي فرمود: ‌اي موسي! بدان هر فتنه‌، آغازش دنيادوستي است.[12]

علامه شهيد مرتضي مطهري در اين باره سخنان زيبايي دارد كه مناسب است مطرح كنيم:

اين همه تأكيد و تحذير از دنيا به ويژه در سخنان حضرت علي عليه السلام بدين دليل است كه سلسله خطرات عظيمي است كه در عصر حضرت علي عليه السلام ، يعني در دوران خلافت خلفا ـ خصوصاً دوره خلافت عثمان كه منتهي به دوره خلافت خود ايشان شد ـ متوجه جهان اسلام از ناحيه نقل و انتقالات مال و ثروت گرديده بود. علي عليه السلام اين خطرات را لمس مي‌كرد و با آن‌ها مبارزه مي‌كرد؛ مبارزه‌اي عملي در زمان خلافت خودش كه بالأخره جانش را روي آن گذاشت، و مبارزه‌اي منطقي و بياني كه در خطبه‌ها و نامه‌ها و ساير كلماتش منعكس است.

فتوحات بزرگي نصيب مسلمانان گشت. اين فتوحات، مال و ثروت فراواني را به جهان اسلام سرازير كرد؛ ثروتي كه به جاي اين‌كه به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسيم شود، غالباً در اختيار افراد و شخصيت‌ها قرار گرفت. مخصوصاً در زمان عثمان، اين جريان فوق‌العاده قوت گرفت. افرادي كه تا چند سال پيش فاقد هرگونه ثروت و سرمايه‌اي بودند، داراي ثروت بي‌حساب شدند. اين‌جا بود كه دنيا كار خود را كرد و اخلاق امت اسلام، به انحطاط گراييد.

فريادهاي علي عليه السلام در آن عصر خطاب به امت اسلام به دنبال احساس اين خطر عظيم اجتماعي بود.

بديهي است كه ثروت‌هاي بدين كلاني از زمين نمي‌جوشد و از آسمان هم نمي‌ريزد. تا كنار چنين ثروت‌هايي فقرهاي موحشي نباشد، چنين ثروت‌هايي فراهم نمي‌شود. اين است كه علي عليه السلام در خطبه 127 پس از آن‌كه مردم را از دنياپرستي تحذير مي‌دهد، مي‌فرمايد: «نظر كن؛ هرجا مي‌خواهي از زندگي مردم را تماشا كن؛ آيا جز اين است كه يا نيازمندي مي‌بيني كه با فقر خود دست و پنجه نرم مي‌كند يا توانگري كافر نعمت يا ممسكي كه امساك حق خدا را وسيله ثروت‌اندوزي قرار داده است، و يا سركشي كه گوشش به اندرز بدهكار نيست؟»

مستي نعمت

اميرالمؤمنين عليه السلام شرح مفصلي درباره عواقب متسلسل و متداوم اين ناهنجاري‌ها كه آن را مستي‌هاي نعمت مي‌نامد، ذكر مي‌كند. آن حضرت در خطبه 185 آينده وخيمي را براي مسلمين پيش‌گويي مي‌كند و مي‌فرمايد: «آن، هنگامي است كه شما مست مي‌شويد؛ ولي نه از باده، بلكه از نعمت و رفاه.»[13]

آري؛ سرازير شدن نعمت‌هاي بي‌حساب به سوي جهان اسلام و تقسيم غيرعادلانه ثروت و تبعيض‌هاي ناروا، جامعه اسلامي را دچار بيماري مزمن «دنيازدگي» و «رفاه‌زدگي» كرد.

علي عليه السلام با اين جريان كه خطر عظيمي براي جهان اسلام بود، مبارزه مي‌كرد و از كساني كه موجب پيدايش اين درد مزمن شدند، انتقاد مي‌نمود. خود آن حضرت در زندگي شخصي و فردي، درست در جهت ضد آن زندگي‌ها عمل مي‌كرد. هنگامي كه به خلافت رسيد نيز در صدر برنامه‌اش، مبارزه با همين وضع بود.

البته اين سخنان و مطالب اميرالمؤمنين عليه السلام يا هشدارهاي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله ويژه اجتماع آن عصر نبود. بدون شك، وجهه‌اي عام نيز هست كه به آن عصر اختصاص ندارد و شامل همه عصرها و همه مردم است و جزء اصول تعليم و تربيت اسلامي است. مطمئناً اين آموزه‌ها كه از قرآن كريم سرچشمه گرفته و در كلمات رسول خدا، اميرالمؤمنين و ساير ائمه اطهار عليه السلام و نيز اكابر مسلمين تعقيب شده است. ما در بحث خود، بيشتر متوجه وجهه عام سخن اميرالمؤمنين عليه السلام هستيم؛ وجهه‌اي كه در آن، همه مردم در همه زمان‌ها مخاطب علي عليه السلام هستند.

آيا علاقه به دنيا مذموم است؟

نكته قابل توجه اين است كه معمولاً مي‌گويند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است، علاقه به دنيا است. اين سخن، هم درست است و هم نادرست. اگر مقصود از علاقه، صرف ارتباط عاطفي است، نمي‌تواند سخن درستي باشد؛ چون انسان در نظام كلي خلقت، همواره با يك سلسله علايق و عواطف و تمايلات آفريده مي‌شود و اين تمايلات، جزء سرشت او است. او خودش اين‌ها را كسب نكرده است و به علاوه اين علايق، زائد و بي‌جا نيست. همان‌طور كه در بدن انسان، هيچ عضو زائدي وجود ندارد و حتي يك مويين‌رگ اضافي در كار نيست، هيچ عاطفه و علاقه طبيعي زائدي هم وجود ندارد. تمام تمايلات و عواطف سرشتي بشر، متوجه هدف‌ها و غاياتي حكيمانه است. قرآن كريم اين عواطف را آيات و نشانه‌هايي از تدبير الهي و حكمت‌هاي ربوبي ياد مي‌كند:

از جمله نشانه‌هاي حق اين است كه از جنس خود شما همسراني براي شما آفريد كه در كنار آن‌ها آرامش بيابيد و ميان شما و آن‌ها الفت و مهرباني قرار داد.[14]

كدام دنيا مذموم است؟

انسان، خصيصه‌اي دارد كه ايده‌آل‌جو و كمال‌طلب آفريده شده است. او، در جست‌وجوي چيزي است كه پيوندش با او بيش از يك ارتباط معمولي باشد. به عبارت ديگر، انسان در سرشت خويش، پرستنده و تقديس‌كننده آفريده شده است و در جست‌وجوي چيزي است كه او را منتهاي آرزوي خويش قرار دهد و «او» همه چيزش بشود.

اين‌جا است كه اگر انسان خوب رهبري نشود و خود از خود مراقبت نكند، ارتباط و علاقه او به اشيا به «تعلق» و «وابستگي» تغيير شكل مي‌دهد، «وسيله» به «هدف» استحاله مي‌شود، «رابطه» به صورت «بند» و «زنجير» در مي‌آيد، حركت و تلاش و آزادي، به توقف و رضايت و اسارت تبديل مي‌شود.

اين است آن چيز كه ممنوع و برخلاف نظام تكاملي جهان است و از نوع نقص و نيستي است، نه كمال و هستي. اين است آن چيز كه آفت انسان و بيماري خطرناك انسان است و اين است آن چيز كه قرآن و نهج‌البلاغه، انسان را دربارة آن هشدار مي‌دهند و اعلام خطر مي‌كنند.

بدون شك اسلام، جهان مادي و زيستن در آن را ـ هرچند به زيستن در حد اعلا را ـ شايسته اين‌كه كمال مطلوب انسان قرار گيرد، نمي‌داند؛ زيرا اولا در جهان‌بيني اسلامي، جهان ابدي و جاويدان، دنبال اين جهان مي‌آيد كه سعادت و شقاوتش محصول كارهاي نيك و بد او در اين جهان است و ثانياً مقام انسان و ارزش‌هاي عالي انسان، برتر و بالاتر از اين است كه خويشتن را «بسته» و اسير، و «برده» ماديات اين جهان كند.

اين است كه علي عليه السلام مكرر به اين مطلب اشاره مي‌كند كه دنيا، خوب جايي است؛ اما براي كسي كه بداند اين‌جا قرارگاه دائمي نيست، گذرگاه و منزلگاه او است:

«خوب خانه‌اي است دنيا، اما براي كسي كه آن را خانه خود ]= قرارگاه[ نداند.»[15]

دنيا، خانه بين راه است، نه خانه اصلي و قرارگاه دائمي. تلاش قرآن و روايات براي اين است كه ماديات را از صورت معبودها و كمال مطلوب‌ها خارج كنند.

نتيجه اين كه:

1. از نظر اسلام، رابطه انسان و جهان، از نوع رابطه زنداني و زندان و چاه و در چاه افتاده نيست؛ بلكه از نوع رابطه كشاورز با مزرعه است[16]، يا اسب دونده با ميدان مسابقه،[17] يا سوداگر با بازار تجارت[18]، يا عابد با معبد.[19] دنيا از نظر اسلام، مدرسه انسان و محل تربيت انسان و جايگاه تكامل او است.

در نهج‌البلاغه گفت‌وگوي اميرالمؤمنين عليه السلام با مردي ذكر شده است كه دنيا را مذمت كرده و علي عليه السلام او را كه مي‌پنداشت دنياي مذموم، همين جهان عيني مادي است ملامت نمود و به اشتباهش آگاه كرد. شيخ عطار اين جريان را در «مصيبت‌نامه» به شعر در آورده است.

2. آن‌كس كه به بهانه دنيا ازآخرت غفلت كند يا به بهانه آخرت، دنيا را فراموش كند. انسان ديندار واقعي نيست. در روايات آمده است: «مانند آن كس عمل كن كه گمان مي‌برد هرگز نمي‌ميرد و مانند آن كس بترس كه مي‌ترسد فردا بميرد.»[20]

در حديث ديگر از رسول اكرم صلي الله عليه و آله آمده است: «از همه مردم گرفتارتر، مؤمن است كه بايد هم به كار دنياي خويش بپردازد و هم به كار آخرت.»[21]

در سفينة البحار، ماده «نفس» از تحف‌العقول از امام كاظم عليه السلام نقل مي‌كند كه آن حضرت به صورت يك روايت مسلّم ميان اهل بيت عليه السلام نقل كرده است كه: «آن‌كه دنياي خويش را به بهانه دين يا دين خويش را براي دنيا رها كند، از ما نيست.» [22]

ويژگي‌هاي دنيا‌خواهان

فريفته دنيا شده‌اند

همان‌ها كه دين و آيين خود را سرگرمي و بازيچه گرفتند و زندگي دنيا، آنان را مغرور ساخت امروز ما آن‌ها را فراموش مي‏كنيم، همان گونه كه لقاي چنين روزي را فراموش كردند و آيات ما را انكار نمودند.[23]

دلبسته دنيا و ماندن در آنند

و آن‌ها را حريص‏ترين مردم- حتي حريص‌تر از مشركان- بر زندگي ]اين دنيا و اندوختن ثروت[ خواهي يافت ]تا آن‌جا[ كه هر يك از آن‌ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ در حالي كه اين عمر طولاني، او را از كيفر ]الهي[ باز نخواهد داشت.. و خداوند، به اعمال آن‌ها بينا است.[24]

محبت خداگونه به غير خدا دارند

بعضي از مردم، معبودهايي غير از خداوند براي خود برمي‌گزينند و آن‌ها را همچون خدا دوست مي‏دارند؛ امّا آن‌ها كه ايمان دارند، عشقشان به خدا شديدتر است…[25].

دنيا را بر آخرت ترجيح مي‌دهند

اين، به دليل آن است كه زندگي دنيا ]و پست را[ بر آخرت ترجيح دادند و خداوند، افراد بي‏ايمان ]لجوج[ را هدايت نمي‏كند.[26]

كفر به آيات الهي

]آن روز به آن‌ها مي‏گويد:[ اي گروه جنّ و انس! آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو مي‏كردند، و شما را از ملاقات چنين روزي بيم مي‌دادند؟ آن‌ها مي‏گويند: «بر ضدّ خودمان گواهي مي‏دهيم و زندگي دنيا آن‌ها را فريب داد و به زيان خود گواهي مي‏دهند كه كافر بودند![27]

جايگاه امام و ولايت را نمي‌شناسند

در زيارت حضرت امير عليه السلام مي‌گوييم: خدايا! شكرت كه مرا بر اين زيارت موفق ساختي…..در حالي كه اهل دنيا و آناني كه آيات خدا را به تمسخر گرفته و فريفته دنيا شدند، از زيارت او سر باز زدند.شكر تو را كه مرا معرفتي دادي كه اهل دنيا جاهل آنند و به ديگران، روي آوردند. [28]

رفتار و منش اسيران دنيا در دوران غيبت

نوع مبارزات اسيران دنيا در دوران غيبت

آنان بندة دنيايند و بندة هر كس كه متاعي از آن را داشته باشد.[29]

پس مقابل آن‌كه بخواهد آنان را از محبوب و بت و الهشان جدا كند، مي‌ايستند. در دوران غيبت، اين ويژگي ابعاد متفاوت مي‌يابد؛ از جمله:

1. سخن گفتن از امام و انتظار براي دنيا

امام صادق عليه السلام فرمود:

مردم، درباره ما سه گروهند: گروهي ما را دوست دارند، سخن ما را‌ مي‌گويند، منتظر فرج ما هستند؛ ولي عمل ما را انجام نمي‌دهند. اينان، اهل دوزخند. گروه دوم نيز ما را دوست دارند، سخن ما را‌ مي‌گويند، منتظر فرج ما هم هستند، عمل ما را انجام‌ مي‌دهند، براي رسيدن به دنيا و دريدن مردمان. اينان نيز جايگاهشان دوزخ است و گروه سوم،ما را دوست دارند، سخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند، عمل‌ مي‌كنند ]براي خدا[ اينان از ما و ما از آنانيم.[30]‏

سخن اين‌جاست كه ما كداميم؟ همان دلبستگان دنيايي كه فقط اهل بيت را دوست داريم؟

همان سخن معروف به امام حسين عليه السلام در وصف كوفيان كه: «قلب‌هايشان با تو وشمشيرهايشان بر ضد تو است». [31]

2. عدم ياري راه حق

آن‌كه عاشق و اسير دنيا شد، فقط به محبوب خود فكر مي‌كند؛ لذا بين خود و امام، رابطه‌اي نمي‌بيند تا سخن او را بشنود، زمينه سازي كند و حركتي نمايد.

3. عدم اداي حقوق الهي چون زكات، خمس

4. عدم زمينه‌سازي، همراهي و ياري بيشتر افراد

(به خاطر ثروت اندوزي آنان) ديگران درگير مشكلات مي‌شوند. و همان بحث «كاد الفقر ان يكون كفرا»

دغدغه معاش آنان را از فكر دين و رهبران دين و معاد باز مي‌دارد، حتي آناني كه از فشار اعتقادي و مشكلاتي كه دنياپرستان ايجاد كرده‌اند، فرياد فرج‌خواهي مي‌كشند، في الواقع فرياد مظاهر دنيا مي‌زنند، نه فرياد ولايت و فرياد ظهور امام؛ لذا دنياخواهان در كوته فكري منتظران نيز دخيل‌ هستند.

5. عدم اطاعت و همراهي و گاه نفرت از نواب عام امام

اسارت دنيا و نگاه دنيايي، آنان را از هر كس كه سخني غير از محبوبشان بگويد متنفر مي‌سازد.

6. همراهي با دشمنان دين و ولايت

از آن‌جا كه بنده دنيا، بنده هر كس است كه ذره‌اي از آن را دارا است، دنيا بردگان، بردگان دنياداران و زرمداران عالمند و به آساني دين خود را براي دنيا مي‌فروشند و به راحتي دشمنان را همراهي مي‌كنند. مقابل ظلم آنان، ساكت و گاه براي متاعي از متاع دنيا و تصاحب جاه و مقامي نزد آنان، حق را به مسلخ مي‌برند.

7. سستي و تنبلي

انسان اسير دنيا و دلبسته به آن، در امور معنوي و تكاليف خود، سست و كسل است؛ چون تمام همت او و عشق او رسيدن بيشتر به دنيا است. قرآن به آنان چنين خطاب مي‌كند:

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! چرا هنگامي كه به شما گفته مي‏شود: «به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد!» بر زمين سنگيني مي‏كنيد آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شده‏ايد؟! با اين‌كه متاع زندگي دنيا، برابر آخرت، جز اندكي نيست![32]

8 . تمسخر مؤمنان

زندگي دنيا براي كافران زينت داده شده است؛ از اين رو افراد باايمان را ]كه گاهي دستشان تهي است[، مسخره مي‏كنند؛ در حالي كه پرهيزگاران در قيامت، بالاتر از آنان هستند و خداوند، هر كس را بخواهد، بدون حساب روزي مي‏دهد.[33]

9. جلوگيري از راه خدا و تحريف آن

دلبستگان دنيا، چون نگاهشان فقط دنيايي است و مي‌پندارند دنيا باقي است و آن را اصل مي‌دانند، ديگران را نيز از انجام تكاليف و مسؤوليت‌ها باز مي‌دارند، تا از دنيا بيشتر بهره گيرند يا آنان را بيشتر استثمار كنند يا اين كه برايشان فعاليتي غير دنيايي معنا ندارد.پس از تحقق راه خدا كه با خود مجاهدت،سختي، جهاد، عدالت و ياري محرومان را دارد، گريزانند و در مقابل دين، صف آرايي مي‌كنند.

همان‌ها كه زندگي دنيا را بر آخرت ترجيح مي‏دهند و ]مردم را[ از راه خدا باز مي‏دارند و مي‏خواهند راه حق را منحرف سازند. آن‌ها در گمراهي دوري هستند![34]

نوع مبارزات اسيران دنيا در دوران ظهور

1. عدم ياري و سستي در كار‌ها

اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! چرا هنگامي كه به شما گفته مي‏شود: «به سوي جهاد در راه خدا حركت كنيد» بر زمين سنگيني مي‏كنيد آيا به زندگي دنيا به جاي آخرت راضي شده‏ايد؟ با اين‌كه متاع زندگي دنيا، برابر آخرت، جز اندكي نيست.[35]

حضرت علي عليه السلام به ياران سست‌پيمان خود كه هرچه آن‌ها را به مبارزه فرا مي‌خواند، اطاعت نمي‌كردند، فرمود: «اف بر شما! از عتاب كردن شما خسته شدم. آيا به جاي آخرت به دنيا راضي شديد و ذلت را جاي عزت قرار داده‌ايد؟ چون شما را به جهاد فرا مي‌خوانم… [36]

2. افشاي اسرار دين و اهل‌بيت عليه السلام

اسحاق بن عمار از امام صادق عليه السلام نقل مي‌كند كه حض?

استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.064 seconds.